شنبه، مرداد ۱

بزرگ بربت نواز جاودانه

این نوشتار را در حالی می نویسم که به یاد آفریننده ی کوهستان و یادستانم. در این نیمشب مشام جانم آکنده از یاد او و ترنم ساز دلنوازش است. آری سخن از بربت نواز بزرگ ایران استاد حسین بهروزی نیا ست. شاید همه ی علاقه مندانش اینها را بدانند اما من برای آنان که نمی دانند می گویم که استاد در سال هزاروسیصدوچهل ویک در تهران زاده شدند. روح لطیف و عشقی پایان ناپذیر به موسیقی ایشان را بر آن داشت تا همه ی جان و جهان خویش را صرف این هنر والا نماید. در ابتدا به نواختن تار پرداخت و سپس بربت را به عنوان ساز تخصصی برگزید. این که ایشان در ابتدا تار مینواختند سبب گشت تا با مفهوم ردیف موسیقی ایران پیوندی ژرف تر داشته باشند. چنانکه به اعتقاد من ردیف موسیقی ما بیانی تار گون دارد یعنی آنکه بیشتر بزرگان موسیقی ما و راویان ردیف خود نوازنده ی تار بودند بنابرین لحن و تکنیکهای تار در جایجای ردیف موسیقی ایران به چشم می خورد. به هر روی ایشان به فرا گرفتن و بالیدن ادامه می دهند. بربت این ساز فراموش شده از ذهنیت فرهنگی ایران چندی بود به همت منصور نریمان بزرگ که درود بر او باد جانی تازه یافته بود اما این درخت هم نورس بود و هم کهن. کهن بود چه که ریشه درهزاره های تاریخ کهنمان دارد و نورس بود، چه که دیرگاهی از فراموشی ما این درخت خشکیده بود و نریمان بزرگ آن را به آبیاری ایستاده تا تازه و زنده اش بدارد. اما این آبیاری، آب که نه بلکه شیره ی جان میطلبید آن هم نه از یک نفر و زها زه که بهروزی نیا نیز به این جرگه پیوست. وی که شاگردی بزرگانی چون استاد هوشنگ ظریف و استاد محمدرضا لطفی را نیز در کارنامه ی خود دارد، محضر استاد نریمان را نیز درک میکند تا درخت پربارش بیشتر بار دانش بگیرد و با این دوستی که عاشقانه برگزیده بودش یعنی بربت بیشتر آشنا شود، چه گفتم که هم او بربت را برگزیده بود و هم بربت او را. آشنائی با تار و تصلط کامل بر ردیف از سویی و از سوی دیگر خلاقیت سرشار باعث شد که بشود آنچه باید میشد. حضور پدیده ای به نام حسین بهروزی نیا در بربت نوازی معاصر ایران. تا آنجا که آثارش را به دقت شنیده ام چند ویژگی هست که مرا مفتون خویش کرده اند و آنها عبارتند از صدای منحصر به فرد ساز، مضرابی پر قدرت و پنجه ای دقیق و ظریف همراه با بیانی کاملا ویژه ی خود. زبان بربتش به هیچ روی مانند زبان نسل پیشینش و یا نوازندگان کشور های عربی نیست. آنچه را از بهروزی نیا می شنویم از هیچ یک از نوازاندگان پیش از او یا هم زمانانش نمی شنویم. او کاملا آگاهانه به راه بیان موسیقی ایرانی با سازش رفته است .این را به آن جهت میگویم که من در بسیاری از موارد حس کردم که بربطی که با دیگر سازهای ایرانی همنوازی میکند بیانی دیگرگون دارد و گویی این بیان اصلا به موسیقی ایرانی نزدیک نیست. اما در ساز بهروزی نیا به هیچ روی چنین چیزی را نیافتم. به راستی که چنان لطیف و زیبا مینوازد که آدمی میخواهد تا بی نهایت به ترنم سازش گوش بسپارد. حضورش در گروه دستان قرار گرفتن قله ای بود در کنار سایر قله های بزرگ موسیقی ایران. هنگامی که با دیگر اندامان این گروه همنوازی میکند تو گوئی آنچه در توان دارد را به کار میگیرد تا مگر شوری در افکند به جانهای مشتاق شنوندگانش. دستان هنرمندش اعتباری ست گروه دستان را و حضور این سالهای اخیرش در دیار غربت (ونکور کانادا ) هیچ از حضور او در موسیقی ایران نکاسته است. یادش به خیر با همه ی دوستان موسیقی دانم همیشه ممکن بود یک کاست را چند بار پس و پیش کنیم تا بتوانیم خوب بشنویم که مثلا در یکی از قطعات بربت بهروزی نیا کدام خط ملودی را به چه صورت مینوازد و همیشه به اینهمه خلاقیت و شفافیت یک نوازنده غبطه میخوردیم گر چه سازمان هرگز بربت نبود. اجراهایش را نیز در گروه عارف و در کنار استاد مشکاتیان نازنین نباید از نظر دور داشت . سخن کوتاه این که در این سالها هر جا سخن از بربت میرود نمیتوان جای پای حسین بهروزی نیا را ندید و این همه خود نمیشود مگر به گوهر عشق که مولوی بزگ ما فرمود هر چه گویم عشق را شرح و بیان، چون به عشق آیم خجل گردم از آن. استاد بهروزی نیای گرامی سرو سرسبز زندگانیتان پیوسته سرافراز و پایدار باد.


دانشجوی رشتی موسیقی
رضا برون
برلین- آلمان

فرامرز پایور نوازنده ای برجسته، موسیقیدانی ورای سنت و مدرنیته

به راستی که هرگاه به سنتورمی اندیشم ، نمی توانم از فکر استاد پایور بیرون بیایم. به راستی چگونه می توان آنهمه تلاش، جدیت و عشق به موسیقی ایران را فراموش کرد. اینک بدون آنکه بخواهم به ذکر اندوه بپردازم، باید نکاتی را پیرامون ایشان خاطرنشان کنم.

برای اهل موسیقی هر چه مدت زمان بیشتری از نبود اساتید می گذرد، جای خالی و در واقع اهمیت این بزرگان بیشتر مشخص می گردد. همانگونه که پیشتر نیز گفتم، بی گمان سنتورنوازی در ایران را به دو دوره ی پیش و پس از استاد پایور باید تقسیم نمود.

بهره گیری از محضر اساتیدی همچون ابوالحسن صبا و عبدالله دوامی، آشنایی با سبک پیشینیان و خلاقیت های فردی ونبوغ از ایشان شخصیتی ساخت که تاریخ موسیقی ایران به او تا بینهایت وامدار خواهد بود. با نگاهی دقیق به ساخته ها و نواخته های ایشان می توان به وضوح ردپای گذشتگان را از سویی و نبوغ شخصی را از سوی دیگر مشاهده نمود.

ایشان برای نوازنده و آهنگساز یک پرینسیپ ویژه در نظر داشتند. از چگونگی مضراب به دست گرفتن، نشستن پشت ساز، حرکات نوازنده و حتی لباس پوشیدن گرفته تا آداب قرار گرفتن روی صحنه. بدون آنکه بخواهم این نوع نگرش را آسیب شناسی کنم و در مورد خوب یا بد آن نظری دهم، باید بگویم سرچشمه ی این نوع نگرش کاملا مشخص است و باید آن را در اندیشه ی شادروان استاد علی نقی وزیری جستجو کرد. همین پرینسیپ خاص سبک استاد پایور را مدون می کند. آنان که از مکتب ایشان بهره مند شدند می دانند که خط سیر تکامل یک هنرجو در سبک ایشان کاملا روشن است. شما می دانید از کجا به کجا می روید و درچه مقطعی از فراگیری سنتور هستید.

نوشتن بیش از شانزده جلد کتاب برای سنتور، از دوره ی ابتدایی تا مراحل پیشرفته، ایشان را در جایگاهی قرار میدهد که باید بپذیریم آنچه استاد پایور در زمینه ی آموزش سنتور انجام دادند بی نظیر است. شاید اینگونه نگرش و پرینسیپ به نظر بسیاری افراد خشک و مغایر با ذات احساسی هنر برسد اما در همین جا باید این نکته را خاطر نشان کنم همین نوع نگاه است که مبانی فکری استاد پایور را در زمینه ی گروه نوازی و آهنگسازی نیز ساخته است و ایشان را به آهنگسازی بدل کرده که نه تنها در نوازندگی سازش به بیان رسیده بلکه گروه نوازی های ایشان نیز دارای امضای خاص استاد پایور می باشند. اگر آنچه را که ایشان ساخته اند از زمان گروه موسیقی وزارت فرهنگ و هنر تا آخرین کارهای گروه موسیقی پایور به سرپرستی خودشان دنبال کنیم، می توانیم یک بیان ویژه ی پایوری را تشخیص دهیم. به خاطر می آورم در این رابطه با هنرمند فرهیخته ای که خود از نوازندگان سنتور هستند، گفتگوی مفصلی داشتم )مهندس مجید سعیدی نوازنده ی سنتور). ایشان که خود نیز دست اندرکار نوازندگی و ساخت آهنگ می باشند می فرمودند چگونگی صدادهی ارکستر به طور عام و ویولن ها به طور خاص در گروه استاد پایور مرا چندان خوش نمی آید و گویی به بیان ارکسترهای موسیقی عربی نزدیک می شود و انسان را به یاد موسیقی عربی می اندازد. اما من ضمن احترام با نظر ایشان مخالفت کرده و عرض می کردم باید به این نکته توجه داشت که تا پیش از استاد پایور تمام گروه های ارکستر ایرانی دارای پشتوانه ای کششی و به طور خاص ویولونی بوده اند. اما در گروه پایور شما برای نخستین بار بیش از پیشینیان از سازهای ایرانی صدا می شنوید. در سالهای بعد می بینید که استاد به تجربه های جدید نیز دست می زنند، از آن جمله استفاده از قیچک در اشکال مختلف آن در گروه می باشد. بر این اساس پایور بزرگ نه تنها پدر سنتورنوازی ایران بلکه پدر گروه نوازی امروز موسیقی ایران نیز به شمار می آید البته با تاکید بر سازهای ایرانی و ارکستر کاملا ایرانی و برای نمونه کافیست تا تفاوت ارکستر ایشان را با پیشینیان بسنجیم و ببینیم چقدر ایشان بیشتر به سازهای ایرانی توجه داشته اند.

اگر به تصویری که از استاد پایور در ذهنمان داریم بازگردیم شاید برایمان عجیب باشد که بدانیم ایشان در عین جدیت در کار تا چه حد انعطاف پذیر نیز بوده اند. برای درک این نکته می توانیم به لیست نامهای همکاران ایشان نگاهی بیندازیم. از سویی با بزرگانی همچون استاد جلیل شهناز، استاد اصغر بهاری و استاد محمد موسوی همکاری داشتند که اینان همگی از متن موسیقی سنتی می آمدند و در واقع موسیقی را به روش سینه به سینه و بدون نت فراگرفته بودند. از سوی دیگر باید به همکاری با بزرگانی همچون استاد رحمت الله بدیعی، استاد حسن ناهید و استاد هوشنگ ناهید اشاره نمود که نوازندگانی هستند کاملا نتیست و قادر به اجرای پارتیتور در ارکستر. بنابراین استاد پایور به جای اینکه در جنگهای بی حاصل و گاه بچه گانه ی سنت گرایان و نوپردازان درگیر شوند به اهمیت کار جدی پی برده و آن را سرلوحه ی کردار خویش قرار داده بودند. به عبارتی برای ایشان این مطلب اهمیت نداشت که با چه کسی کار می کردند بلکه این نکته مهم بود که آن شخص چگونه موسیقی را ارایه میداد و در واقع ایشان به کیفیت کار می پرداختند.

ایشان گاه به تنظیم رنگ ها و پیش درآمدهای استادان درگذشته ی موسیقی ایران دست می زدند و گاه شاهکارهایی بی بدیل همچون فریبا، قطعه ای برای یک سنتور، رهگذر، قطعه ای برای فلوت و سنتور، و یا فانوس، قطعه ای برای دونوازی سنتور، را خلق می کردند که فرسنگ ها از زمان خود جلوترند. برای درک بهتر نگرش استاد به ترکیب و تنظیم سازها بد نیست به کاست دل شیدا با اجرای گروه پایور و با صدای شهرام ناظری اشاره ای داشته باشم که به راستی یکی از زیباترین کارهای استاد پایور است که ظرافت و درخشش طبع آهنگساز را به خوبی می توان در آن دید. به هر روی در پایان می باید توجه خواننده ی گرامی را به این مطلب جلب کنم که در کار استاد چون نیک بنگریم ایشان را آهنگسازی با ذهن باز می یابیم . ایشان جان کلام را به خوبی دریافته بودند و صرفا به انجام یک کار خوب طبق استانداردهای مد نظر خودشان توجه داشتند. استاد پایور را نمیتوان در طبقه بندی مشخصی از نوازندگان قرار داد. سبک ایشان کاملا خاص به خودشان بود و می توان آن را سبک پایوری نام نهاد. استاد پایور حتی با نوازندگان هم نسل خود نیز قابل مقایسه نبودند. با همانان که همراه ایشان در کلاس استاد ابوالحسن صبا شرکت کردند و هر کدام بعدها به استادی بزرگ در موسیقی ایران بدل گشتند. استاد پایور از هم نسلان خود نیز جلوتر رفته و به راستی شان و مقامی بسیار بالاتر پیدا کرده اند که شاید با گذشت زمان نسلهای آینده بهتر به آن پی ببرند. در واقع می توان گفت استاد موسیقی دانی بودند فرای سنت و مدرنیسم و بحث هایی که در این خصوص میان موسیقی دانان جریان دارد. البته باید زمان ایشان را نیز در نظر بگیریم و ایشان را با زمانی که در آن زندگی میکردند بسنجیم. یادش گرامی باد.


بهمن ماه هزاروسیصد و هشتاد و نه

رضا برون - برلین