سه‌شنبه، مهر ۶

پرواز بی پرویز، به مناسبت سالگرد درگذشت استاد پرویز مشکاتیان

پرواز بی پرویز

به مناسبت درگذشت استاد پرویز مشکاتیان

شرح و بیان تو چه کنم زان که تا ابد شرح از تو عاجز است و بیان از تو بی خبر

عطار

یک سال از درگذشت استاد بزرگ موسیقی ایران، سنتور نواز و آهنگ ساز، پرویز مشکاتیان می گذرد. پس از همه ی اندوه ها و داغ و فراق ها اینک میپندارم زمان آن است تا با نگاهی ژرف تر به کارهای این نابغه ی موسیقی کشورمان نظری بیفکنیم. حال هر کس از دوستداران و دست اندر کاران موسیقی به اندازه توان خود. من نیز برآن هستم تا با دانش اندک خود به گوشه هایی از نوشته های این بزرگ مرد بپردازم، چه که این را کمترین انجام وظیفه در برابر یکی از بزرگترین مفاخرفرهنگی کشورمان می دانم.


مشکاتیان را باید از دو زاویه یِ کلی نگریست، نخست مشکاتیان آهنگساز. در پیرامون جنبه ی آهنگسازی وی گفتنی بسیار است و شنیدنی نیز از آثارش بسیارتر. اما من در اینجا سر آن دارم به چند نکته ویژه اشاره کنم. به نظر اینجانب مشکاتیان را باید به لحاظ پرداخت ملودی و بسط و گسترش تم در مدت سی ساله ی اخیر یکی از سرآمدان موسیقی ایران دانست. و این خود یکی از پایه های مهم در فرآیند آهنگسازی در موسیقی ایرانیست. ملودی های وی دارای ساختاری جالب توجه میباشند. از سویی آدمی با شنیدنشان میپندارد چه ساده میتواند با این ملودی ها ارتباط برقرار کند. به گونه ی دیگر میتوان گفت شنونده ی غیر متخصص نیز آنها را به خوبی درک کرده و از شنیدنشان لذت میبرد. از سوی دیگر شنونده ی متخصص و موسیقیدان نیز ضمن شنیدن آثار وی به نکات ظریقی پی میبرد که نشان از دانش و احاطه ی بی نظیر مشکاتیان به موسیقی میباشد. اگر آهنگ مذکور موسیقی با کلام باشد که خود حکاینی دیگر است. در اینجا چنانچه خواننده ی گرامی مرا به زیاده روی متهم نکند میخواهم بگویم به نظر من مشکاتیان بزرگ در زمینه ی آمیختگی و یا تلقیق شعر و موسیقی ایرانی در زمانه ی ما توانا ترین بود و من در این عرصه برای او همتایی نمی شناسم. در اینجا برای آنکه دلیلی بر گقته هایم بیاورم به آثار ایشان استناد میکنم. بی تردید خواننده گرامی تصنیف شیدایی را شنیده و به خاطر می آورد. سنتور و آهنگسازی استاد مشکاتیان در کنار تمبک استاد فرهنگ فر و صدای استاد شجدیان در آلبوم آستان جانان. تصنیف در مایه ی دشتی، ریتم هفت ضربی وترکیب زیبای سه بعلاوه ی چهار اجرا شده است. علاوه بر آنکه ریتم این تصنیف در میان سایر تصانیف بی نظیر مینماید چگونگی تلفیق شعر و موسیقیش نیز بسیار بی همتاست. بدین معنا که آهنگساز با چیره دستی تمام و احاطه ای بی نظیر به شعر پارسی، نه یک شعر از حافظ بلکه دو شعر از او را با این ریتم و ملودی تلفیق کرده، آن هم دو شعر با دو وزن متفاوت. در واقع دو شعر در غالب یک تصنیف.

چنانکه در آغاز تصنیف آمده

در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی ، خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی


اما تصنیف با این بیت به پایان میرسد که

زین دایره ی مینا خونین جگرم می ده تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی


خواننده ی گرامی خوب میداند که این دو شعر شاید در قافیه و ردیف تشابهی داشته باشند اما دو وزن متفاوت دارند. اینکه چگونه اینهمه زیبایی به بهترین گونه با هم درآمیخته میشوند، پرسشی است که پاسخش را فقط باید در اندیشه ی پویای آن بزرگمرد جستجو کرد. از این شگرف کاری ها در کارنامه ی او کم نیست. قاصدکش را به خاطر بیاوریم که در آن شعری از بزرگ اخوان ثالث را به زیور موسیقی خود آراسته تر کرده است. در این قطعه آهنگساز زوایای مختلف شعر اخوان را در قالب دستگاههای گوناگون بیان می کند. گویا با تغییر هر دستگاه و آواز از زاویه ای دیگر به شعر اخوان نگریسته است. چنانکه با درآمد راست پنجگاه می آغازد و در بیات ترک، شور و دشتی ادامه میدهد. لختی کوتاه به نوا اشارتی دارد، آنگاه با رفتن به گوشه عراق تصنیف را در اصفهان به پایان میبرد.

شاید بگویید همه ی این گوشه ها در قالب دستگاه راست پنجگاه عملی است و میگنجد، میگویم این درست اما بکارگیری اینهمه، آنهم در غالب شعر نویی که بسیار کم آن را در آهنگسازی تجربه کرده ایم، کاری است کارستان.

اینک دیگر نمیخواهم در اینجا به شرح شاهکارهایی همچون نوا مرکب خوانی، دستان و دود عود بپردازم که سخن در پیرامون هریک از آنها خود مجالی دیگر میخواهد. در پیرامون آهنگسازی مشکاتیان نکات دیگری نیز هست که باید به آن اشاره شود. به جز تصانیف زیبا مشکاتیان در فرمهای دیگری همچون چهارمضراب، پیش درآمد و قطعات با فرم آزاد نیز به راستی خوش درخشیده است. اما اجازه دهید به پاس ساخت پیش درآمدهای جاودانه ای همچون پیش درآمد بیداد، پیش درآمد همایون در آلبوم افق مهر، قطعه ی چکاد در آلبوم دستان، پیش درآمد سه گاه ،در غم، در آلبوم وطن من و بسیاری پیش درآمدهای دیگر ایشان را متخصص ساخت پیش درآمد بنامیم. من گونه ای روایتگری در پیش درآمدهای او احساس می کنم. گویی میخواهد ما را به جا یی رهنمون شود یا داستانی روایت کند که البته این احساس شخصی است و ممکن است خواننده ی گرامی چنین احساسی نداشته باشد. مشکاتیان قطعاتی از خود را به دو گونه ی تکنوازی و گروه نوازی اجرا کرده است که هر کدام بحثی جداگانه را می طلبند. در این میان به هیچ روی ازقطعاتی همپون خزان ،آلبوم مژده ی بهار، و جامه دران ،آلبوم افق مهر، به سادگی نمی توان گذشت که گونه ای کاملا بی نظیر در پرداخت ریتم و ملودی فرا راه شنونده و پژوهشگر موسیقی می گذارد. اندیشه ی پویای وی چنان ژرف است که ریتم و ملودی و دستگاه و گوشه او را محدود نمیکند. بلکه همه اینها ابزاری هستند، این نابغه ی ژرف اندیش را، تا بسازد و بنوازد و شنونده را مسحور سحر موسیقی خود نماید.


مشکاتیان آهنگسازی است همراه و همگام با مردمش. او عاشق ایران است و فرهنگ ایرانی و چرا که نباشد، چه که به ادبیات و تاریخ ایران خوب آشناست. این را خود من نیز در چند دیداری که با ایشان داشتم دریافتم. او به خوبی نبض زمان را میشناخت، میدانست که چه وقت و از چه باید سخن گفت. با پیروزی ملتش از پیروزی میگوید، چنانکه قطعه ای نیز به همین نام دارد. و با اندوه و افسردگی مردمش اندوهگین می شود و می افسرد و میگوید یاد باد آن روزگاران یاد باد . چنانکه ساخت این موسیقی را با کلام حافظ بزرگ به اوج میرساند. آری، هم اوست که شعری از شادروان بهار را انتخاب میکند و چه عاشقانه میسراید،

ای خطه ی ایران محین ای وطن من ای گشته به مهر تو اجین جان و تن من


وی هنرمندی است که علاوه بر ساختن و نواختن هر گاه لازم باشد سخن میگوید و می نویسد و از ملتش حمایت میکند.


به باور من هر یک از دوران های همکاری او با خوانندگان گوناگون جداگانه قابل بررسی میباشند. در این میان دوران همکاری ایشان با مرکز حفظ و اشاعه ی موسیقی و بانو پریسا گرفته تا همکاریش با شهرام ناظری، دوران اوج کارهای ایشان با استاد محمدرضا شجریان و دوران همکاریشان با زنده یاد ایرج بسطامی را میتوان نام برد. چند کاری نیز با خوانندگانی چون علی جهاندار، حمیدرضا نوربخش و علی رستمیان داشته است که هریک شایان توجه هستند.


آثار مشکاتیان در سالهای پایانی عمر کوتاهش گر چه هرگز به پای سالهای اوج کاریش نمیرسند اما هریک امضای ویژه ی او را با خود دارند و ما را به این نتیجه میرسانند که با آهنگسازی بزرگ، بی همتا و صاحب سبک روبرو هستیم که جای پایش تا ابد در تاریخ پر افتخار موسیقی کشورمان خواهد ماند.


دیگر مشکاتیان سنتورنواز است. اگرچه میدانیم که ایشان سه تار را نیز به خوبی می نواخت اما نخست آنکه همگان مشکاتیان را به استادی و صاحب سبک بودن در سنتور میشناسند و دوم آنکه ساز تخصصی من سه تار نیست. پس در اینجا سنتورش را بررسی میکنیم. آری نوای شورانگیز سنتورش را همگان میشناسند، سنتوری که آتش عشق را به جان بسیاران همچون اینجانب افکند. پیرامون این سنتور شورانگیز چند نکته گفتنی هستند. به نظر اینجانب ایشان را باید یکی از برترین استادان موسیقی ایرانی در زمینه جواب آواز نامید. دوباره برای اثبات این مدعا به آلبوم آستان جانان اشاره می کنیم. روشن است که او چگونه به آواز استاد شجریان برای مدتی بیش از یک ساعت جواب داده است. نمونه های درخشان جواب آواز مشکاتیان را نیز میتوان در کاستهایی مانند بیداد، افشاری مرکب، گنبد مینا، صبح مشتاقان، دستان و بسیاری دیگر از کارهای ایشان دید. روش نوازندگی مشکاتیان به گونه ای است که ساز وی را از همه ی نوازندگان همزمان و پیش از او متفاوت میسازد. مشکاتیان در بسیاری از موارد با همکاران خود، یعنی دیگر اساتید سنتور تفاوتهای عمده ای دارد. از شیوه ی به دست گرفتن مضراب تا چگونگی کوک سنتور. از استفاده ی او از گونه های دیگر سنتورمثلا سنتور لا کوک تا قطرمتفاوت نمد مضرابهای مورد استفاده. در نتیجه صدایی که از سازش بر میخیزد نیز به گونه ای دیگر است. اما این بدان معنا نیست که او راه و رسم پیشینیان را یکسره به کناری نهاده است. هرگز چنین نیست. وی به ردیف احاطه ای کامل دارد و آنچه مینوازد از سویی نو به نظر میرسد زیرا اندیشه ی او پویا و نو پرداز است. و از سویی زیبایی های سنت را در خود دارد چراکه این استاد آموزگارانی بی بدیل چون نورعلی خان برومند و داریوش صفوت را در کنار خود داشته است. او تکنیکهای مضرابی فراوانی را در نواخته هایش ابدا و اجرا کرده است. برای مثال می توان به این تکنیکها اشاره کرد. دوراب چپ یا چپ دوراب، تشکیل شده از دو مضراب چپ و یک مضراب راست که باید در فاصله زمانی بسیار کمی نواخته شود. همچنین تا پیش از وی معمول بود دراب ها بر روی یک نت نواخته شوند اما در نواخته های ایشان گاه دو مضراب اول بر روی یک نت و مضراب آخر بر روی نتی دیگر نواخته میشود. برای دیدن این تکنیکها میتوان به قطعاتی چون جامه دران، چهارمضراب بیات ترک )سرانداز* و قطعه ی شور انگیز نظری افکند. همه ی اینها در کتاب بیست قطعه برای سنتور موجود می باشند.

چنانکه به نوازندگی مشکاتیان بنگریم تفاوتهای دیگری را نیز مشاهده میکنیم. همانند دوبل نت ها و جفت مضرابهای پیاپی.تکنیک دیگری نیز در نواخته های ایشان مشاهده میشود که به مضرابهای خفه شهرت دارد. نمونه ی اینگونه مضرابها را میتوان در پیش درآمد سه گاه )در غم * در کتاب بیست قطعه برای سنتور دید. استفاده ی وی از دو مضراب راست و دو مضراب چپ در جواب آوازهایش نیز شایان توجه است.


لحن جمله بندی او در نوازندگی چنان ساده و روان است که هر شنونده ای را تحت تاثیر قرار میدهد. به جرات میتوان گفت گویی با آدمی سخن می گوید. در بعد آموزش سنتور گرچه به پای شخصی همچون استاد پایور نمی رسد اما آنچه از استاد مشکاتیان بر جای مانده است به لحاظ آموزشی برای هر سنتورنوازی راهگشاست. کتابهای متعددی که هر کدامشان راهی نو در برابر نوازنده ی جوان می نهند. مشکاتیان نوازنده ای است جریان ساز. خوب به خاطر دارم که شوق نواختن چند میزان ازکتاب بیست قطعه برای سنتور یا سایر قطعاتشان چه شوری در نهاد ما نوازندگان جوان بر می انگیخت. به هر حال راستش را بخواهید هر چه درباره ی او بیشتر مینویسم، میبینم هنوز مطلب برای نوشتن و قطعه برای استناد کردن وجود دارد. خود بهتر از هر کسی میدانم که این مقاله یادداشتی کامل درباره ی ایشان نیست. اما چه کنم که میپندارم فرصتی دیگر باید و قلمی دیگر تا دوباره نوشت اینهمه هنر و زیبایی را. اینک اما به این اندازه در توان من است که به قول سعدی

به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل که گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم.


او نیست و ما چه بیهوده میکوشیم توصیفش کنیم. بدون او چه سنتوری، چه نغمه ای و چه نوایی. چگونه با بالهای موسیقی در آسمان هنر پرواز کنیم. چه غم انگیز پروازی بی پرویز.

رضا برون

سی و یکم شهریور هزار و سیصد و هشتاد و نه

برلین آلمان

سه‌شنبه، مرداد ۲۶

ابوالحسن صبا، بزرگ مرد موسیقی ایران

سی آذر هر سال من را بی‌ اختیار به یاد آن مرد بزرگ می اندازد. گرچه ما ایرانیان هرسال شب یلدا را به جشن مینشینیم و به راستی‌ که رسمی است پسندیده ، اما با خود می اندیشم نخست آنکه در جشنها هم می‌توان از درگذشتگان یاد کرد و دوم آن که اصولاً فرهنگ ما فرهنگ عزاداری و سوگ نبوده است. پس جای آن دارد که همزمان با فرا رسیدن یلدای ایرانی‌ از ابرمردی یاد کنیم که در سی آذر ۱۳۳۶ درگذشت. آری، سخن از استاد بزرگ " ابوالحسن صبا " است. او که در طول عمر پر برکتش به راستی‌ موسیقی ایران را دچار تحولی‌ بزرگ کرد.

صبا به طور همزمان از دو جریان موسیقی‌ که در آن سالها وجود داشت بهره برد و دانش موسیقی خود را تکمیل کرد.

یکی‌ از جریان ها ، کاملا سنتی بود که موسیقی‌ را از راه سینه به سینه آموزش می داد و صبا از محضر استادان این سبک همچون حسین خان اسماعیل ‌زاده ، درویش خان و حبیب سماعی در زمینه های کمانچه ، ویولن ، تار و سنتور بهره ها برد. و دیگری جریانی که معرفی کننده آن استاد شادروان علی‌نقی وزیری بود، این جریان گرچه خود باز هم ریشه در سنت موسیقی‌ یعنی‌ ردیف داشت، اما به فراگیری نت اعتقاد داشت و از شاگردان می‌خواست تا بدان اهتمام ورزند. صبا ی جوان بدون هیچ تعصبی از هردوی این جریان ها استفاده کرد، و از آنان آموخت. او نه تنها عاشق فراگیری بود و در این راه از هیچ کوششی فروگذار نمی کرد بلکه از نبوغ بی نظیری بهره مند بود که این دو او را در میان دیگر شاگردان از رتبه‌ای ممتاز برخوردار می ساخت. در این مورد کافیست به نوشته‌های نویسنده های دوران او همچون شادروان استاد روح الله خالقی رجوع شود.

دیری نگذشت که این جوان خود به استادی یگانه مبدل گشت. در مورد جنبه‌های زندگی‌ صبا سخن بسیار نگفته است اما به قول شاعر:
یک قصه بیش نیست غم عشق و ین عجب کز هر زبان که می شنوم نامکرر است

به راستی‌ چه کسی‌ می تواند ملودی های جاودانه او را فراموش کند : زنگ شتر ، بهارمست ، سامانی ، ضربی ترک ، چهار مضراب ماهور و بسیاری دیگر خود معرف شخصیت مستقل و بزرگ صبا در آهنگسازی می‌باشد. آنچه به عنوان قطعاتی مثل زردملیجه و به یاد گذشته و رقص چوپی قاسم آبادی پس از او در موسیقی ایرانی‌ باب شده حاصل ۴ سال سفر و اقامت او در شمال ایران و استفاده از ملودی های آن نواحی است .

تدوین روشی‌ دگرگون برای ویولن خدمت دیگر استاد است ، روشی‌ که از همقطاران و همزمانان خود متفاوت است و گرچه انتقاداتی را برانگیخته است که در مورد آن هنوز هم سخن می رود، اما چه ما این روش را در موسیقی ایران بپسندیم چه نه باید اذعان کرد که خود پایه گذار یک جریان نوازندگی در میان نسل بعد از او یعنی‌ شاگردانش شد.

نگاشتن ردیف موسیقی‌ برای ویولن و برای سنتور از دیگر خدمات اوست که دست کم همه‌‌ی کسانی‌ که چون من دستی‌ هرچند اندک بر سنتور دارند، نمی توانند اهمیتش را از یاد ببرند.
صبا بیش از آن که به سبک موسیقی با کلام بپردازد به موسیقی بی کلام پرداخت و از این لحاظ جایگاهی ویژه دارد که به باور من اگر بخواهیم به موسیقی بدون کلام در ایران بپردازیم باید به نقش او نظری از سر تامل بیفکنیم.

اما چگونه می‌توان از صبا سخن گفت و به مقوله ی تربیت شاگردان توسط او اشاره نکرد ، که به راستی‌ باید گفت او در این زمینه انقلابی بی نظیر انجام داد. شاگردانی بزرگ از مکتب او برآمدند که هریک آسمان موسیقی ایران را خورشیدی گشتند. بزرگان و استادانی همچون : فرامرز پایور، علی‌ تجویدی، همایون خرم، حبیب الله بدیعی ، رحمت الله بدیعی ، پرویز یاحقی و اسدالله ملک و بسیاری دیگر که هریک از آنها نقطه عطفی در موسیقی ایران هستند.

استاد صبا از جمله ی اولین کسانی‌ بود که پس از تاسیس رادیو ایران با آن نهاد به همکاری پرداخت و هنوز شاید باشند کسانی‌ که ساز جاودانه ی او را در رادیو ایران به خاطر بیاورند.

همچنین نباید فراموش کرد فروتنی این مرد بزرگ را ، من خود از یکی‌ از اساتید موسیقی ایران شنیدم که صبا حتی در سالهایی که کلاس و شاگردانی داشت هنوز خود را از آموختن بی‌نیاز نمی دانست و وقتی‌ شنید استاد روسی در تهران ویولن کلاسیک درس می دهد به نزد او رفت تا از کلاسهایش بهره ببرد. و این قابل توجه جوانانی در سن ‌و سال من می‌باشد که بدبختانه با مختصر پیشرفتی ، نام استاد بر خود مینهند و دیگر حاضر نیستند به کلاس هیچ کس بروند ومی پندارند آموختن از مرتبه آنان می کاهد که هرگز چنین نیست .

نکته ی دیگر آن که صبا بسیار به شاگردان خود اهمیت می داد و استعداد شاگردانش را جدی می گرفت . خودم به خاطر دارم چند سال پیش نواری را در آرشیو رادیو ایران شنیدم. در این نوار استاد صبا به همراه استاد فرامرز پایور ،که در آن زمان بسیار جوان بودند، یکی‌ از آهنگهای استاد پایور را که برای ویولن و سنتور نوشته شده بود مینواختند. بی‌ اختیار از خود پرسیدم کدام یک از استادان این زمانه این کار را برای شاگردش انجام می دهد؟ و اسباب شهرت را برای او فراهم می‌کند؟ شاید یک در هزار. و همین ظرائف و دقائق است که هنرمندی چنین بزرگ را می‌سازد.

به هر حال از این نابغه موسیقی‌ باید بسیار گفت تا بر آینده گان معلوم شود که این دیار مهد انسان های بزرگی‌ بوده است که هر کدام در حیطه ی تخصص خود بسیار کوشیده اند و توانسته اند تاریخ کشور خود را دگرگون سازند. اگر میخواهیم آینده گان بر ما حرمت بنهند بر ماست که بزرگانی همچون استاد صبا را بیشتر بشناسیم و حرمتشان را پاس داریم چرا که آیندگان نیز از ما می آموزند. جایگاه استاد صبا به راستی‌ برای موسیقی دان ایرانی‌ در مرز اسطوره هاست. بی‌شک نام چنین بزرگانی که از مفاخر فرهنگ دیرپای ما هستند جاودان خواهد ماند و جاودان تر باد.
روانش شاد و راهش پر راهرو
یلدایتان نیز فرخنده باد

رضا برون - دانشجوی موسیقی‌
۳۰ آذر ۱۳۸۸ - برلین آلمان

پنجشنبه، تیر ۲۴

سال سوگ سنتور

در غربتی بی‌ انتها نشسته‌ام و می اندیشم. در کنج این همه تنهایی‌ به امروز و به امسال که دو تن از بزرگان سنتور ایران زمین در فاصله‌ای کمتر از چهار ماه از میان ما پر کشیدند. هنوز از داغ آن یگانه هنر "پرویز مشکاتیان" آرام نگرفته بودم که امروز سر کلاس درس یکی‌ از دوستان به من تلفن کرد و خبر را خیلی‌ کوتاه گفت: استاد پایور هم رفتند.

با شنیدنش انگار چیزی در من فرو ریخت، درد شد و نغمه و یا شاید شعر گشت. آن یار مهربان خیلی‌ تلاش کرد که مراعات حال من و شرایط غربت را بکند اما چه باید میگفت غیر از این ، یکه خوردم و تقریبا نمی دانم چگونه به خانه برگشتم.


سال سکوت نغمه سنتور دلنشین

سال سیاه سوگ، بیا حال ما ببین


برای من و افرادی همچون من که سنتور را به عنوان ساز تخصصی مینوازیم، دل را به عشقش داده ایم و نوایش ما را مسحور خود کرده است، نام استاد فرامرز پایور جذبه‌ای دیگر دارد. از میان نسل من چه کسی‌ می تواند بگوید سنتور می نوازد ولی‌ دستور سنتور استاد را ننواخته است. مگر می شود آن نکات ظریف را درباره چگونگی نواختن ساز سنتور، تئوری موسیقی‌ ، طریقهٔ مضراب به دست گرفتن و پشت ساز نشستن فراموش کرد . مگر آن درسها که برای من همگی زمزمه ی محبّت بودند فراموش می شود. وای خدای من، وای از سنتور بی‌ پایور.

در نگاهی‌ اجمالی به زندگی‌ آن فرزانه دوران ، نکاتی را می‌توان یافت که بسیار حائز اهمیت میباشند
. قصد من در اینجا بررسی کار ایشان نیست، که نه در بضاعت اندک من است و نه با این شرایط روحیه کنونی توانش را دارم .اما باید اینها را دست کم همه‌‌ آنانی‌ که ازموسیقی ایرانی‌ لذت میبرند و خود را در سلک علاقمندان آن می‌دانند به خاطر بسپارند. در واقع می‌توان به طور خلاصه تاریخ سنتور نوازی ایران را به دو دوره قبل از استاد پایور و بعد از ایشان تقسیم نمود. چگونگی صدا دهی ساز، طریقهٔ به دست گرفتن مضراب ها و مضراب زدن و شیوهٔ ساخت قطعه برای سنتور با استاد پایور به تکوین می‌رسد. این آن بزرگمرد است که برای سنتور تنها و بعدها دو سنتور قطعه می‌سازد. پایور است که روش سنتور نوازی را از استاد صبا می‌آموزد و برای تکمیل آن مبادرت به نوشتن کتابهایی ارزشمند می‌کند، آن هم در حدود شانزده جلد.

آن
استاد خردمند نیاز علاقه مندان را با قریحهٔ پرتوانش می آمیزد و حاصل آن قطعه هایی است که هنوز هر شنونده‌ی باذوق ایرانی‌ از شنیدنش لذت می برد و هر نوازنده‌ای از نواختنش با ساز به خود می بالد. استاد ، کار قدما را ادامه می دهد، یعنی‌ به ساختن رنگ و پیش درآمد می‌پردازد، و همچنین با ذوق سرشار خود آهنگی به سبک خویشتن میافریند که گوش و جان شنونده را نوازش می‌کند. برخی‌ از این قطعات به فرمهای آزاد هستند. که از آن جمله می‌توان به فریبا، فرپرک ، پوپک و برخی‌ از دو نوازیها برای سنتور و ساز ویلن و سنتور و فلوت اشاره کرد. در چهارمضراب باید گفت کار استاد بی نظیر است و در واقع به نقطهٔ اوج خود می‌رسد. تکنیک های سنتور از قدما در کنار تکنیک های ابداعی خود ایشان و همچنین زیبایی در پرداخت ملودی انسان را جلب خود می‌کند. به راستی‌ نواختن این قطعه ها خود مقوله ایست و شنیدن آنها مقوله‌ای دیگر.


استاد در کنار اینها همه به امر خطیر گروه نوازی نیز می‌پردازد و در واقع سبک و روشی‌ جدید در گروه نوازی به وجود می آورد
. چنان که صدای گروه وزارت فرهنگ و هنر قدیم و گروه اساتید و بعد گروه پایور هنوز در گوش جان علاقمندان هست. البته که در این مختصر شرح همه‌‌ اینها نمی‌گنجد اما :


آب دریا را اگر نتوان کشید

هم به قدر تشنگی باید چشید


افسوس
که جای آن نیست تا به شرح همه‌‌ آنچه می‌خواهم بگویم بپردازم اما باید به این مقوله نیز اشاره کنم که آنچه این سرآمد دوران در زمینه آموزش سنتور انجام دادند بی گمان بی همتا بود ، چه در زمینه نگارش کتاب و چه در زمینه پرورش شاگردان. اگر بخواهیم نامی‌ در خور‌ مقام آن بی همتا و خردمند بیابیم باید بی گمان ایشان را پدر سنتور ایران بدانیم. کاش فرصتی دیگر باشد تا به تفصیل به شرح این نابغه زمان بپردازیم.


گرچه
ایشان به علّت بیماری در سالهای اخیر از کار موسیقی‌ کناره گرفته بودند ولی‌ سایهٔ پدر گونه ایشان بر سر موسیقی ایرانی‌ بود که افسوس دیگر نیست. این درد بی پایان را به همه‌‌ شاگردان استاد تسلیت میگویم و افسوس که این افتخار را نداشتم تا جز یک بار که دیداری کوتاه دست داد از محضرشان بهره‌مند شوم.

آری اگر فرصتی و عمری باشد باز هم از این یگانه
دوران خواهم نوشت اما اجازه دهید به خود جرأت جسارت داده و امسال را به خاطر آنچه بر سر موسیقی‌ و به ویژه سنتور با درگذشت آن دو بزرگوار آمد، چنان که در عنوان این یاداشت آورده‌ام سال سوگ سنتور بنامم. آری،


سال سکوت نغمه سنتور دلنشین

سال سیاه سوگ، بیا حال ما ببین

و این تک بیت نیز همانی بود که امروز با شنیدن این خبر ناگوار به ذهن درد زده‌ام خطور کرد،
که درد را پایانی نیست و مردان مرد آنانند که درد را نیز اسباب تجربه می سازند.

به همه‌‌ ملّت بزرگ ایران به فرهنگ دیرپای من و به ایران تسلیت باد.

رضا برون، گروه موسیقی مهرآوا
برلین
آلمان
۱۸ آذر ۱۳۸۸
پاینده ایران و ایرانی‌